خبرگزاری حوزه | مقام معظم رهبری در کنگره بزرگداشت شهدای عشایر فرمودند: بعضیها در تحلیلهای گوناگونی که می کنند، [می گویند] این جوان رفت از مرزهای کشورش حراست کند. خب بله، معلوم است؛ امنیت کشور ناشی از همین فداکاریها است؛ شکی در این نیست که این[شهادتها] موجب امنیت کشور است؛ اما انگیزهی او دین بود،خدا بود. انگیزهی او را نباید به چیزهای کمتر از دین، فروکاست و تقلیل داد. بعضیها هستند که با دین سر و کاری ندارند، این شهادتها را هم نمی توانند انکار کنند، [لذا] در انگیزهها دست می برند. یکی از مهمترین ابعاد جنگ نرم دشمن همین است که انگیزهی دین را در بین مردم خاموش یا تضعیف کنند.
ببینید رهبری می فرمایند نباید هدف مبارزات را از "خدا و دین" به "حراست از مرزهای کشور" تقلیل داد. ایشان این نوع تحلیلها را در راستای تضعیف و تغییرِ انگیزههای دینی دانسته و هشدار دادند که چنین کاری از مهمترین ابعاد جنگ نرم است.
وقتی با این نگاه، به بررسی تحلیل های اشخاص همسو با کشور و نظام می پردازیم، متوجه می شویم که برخی آنها هم (ولو غیر مغرضانه) گهگاهی به این جنگ نرم دامن می زنند؛ یکی از این افراد همسو (که خوشبختانه روشنگریهای زیادی نیز جهت تایید و تثبیت مواضع نظام و مقابله با بدخواهان داخلی و خارجی داشته است) شخصی به نام "امید دانا" است که مدیریت رسانهی "رودست" را بر عهده دارد.
عمدهی فعالیتهای این رسانه در شرایط کنونی (همانطور که ذکرش گذشت) حمایت از نظام و مقابله با دشمنان است؛ ولی از آنجایی که آقای دانا، فردی غیرمسلمان بوده و فلسفهی فعالیتهایش هم گفتمان ملی گرایی است، متاسفانه به تبلیغ و ترویج این گفتمان نیز می پردازد.
و متاسفانه در راستای به رسمیت شناختن این گفتمان و اقناع افکار مخاطبان، به تفسیر و مصادرهی سخنان شخصیتهای شاخص کشور مثل شهید سلیمانی و حتی مقام معظم رهبری نیز پرداخته است.
شخص مذکور در یکی از تولیدات رسانهای خود، برای پاسخ دادن به این سوال که آیا جمهوری اسلامی در این سال ها برای اسلام کار کرده است یا ایران یا هر دو؟، یک کلیپ کوتاه از سخنرانی شهید سلیمانی پخش می کند که متن پیاده شدهی آن از این قرار است:
«در جمهوری اسلامی هیچ اقدامی و تصمیمی به منصه ظهور نمی رسد مگر اینکه منافع ملی ایران مد نظر قرار می گیرد. بعضی ها ندانسته تشکیک می کنند در افکار مردم از اقدامات نظام در دفاع از عالم اسلامی [که] نمی شود اونها رو شکافت اما در وقتش می توان اینها رو بازگو کرد و گفت و تاریخ پیرامون اون قضاوت جدی خواهد گرد. اما با اطمینان میگم به عنوان یک فرزند شما به عنوان سرباز مقام معظم رهبری و این ملت در این میدان عرض میکنم که هیچ تصمیمی از نظام بدون منافع ملی در هیچکجا به مورد اجرا گذاشته نمیشود مگر منافع ملی در صدر اون هست. اسلام و حمایت از اسلام هم جزء منافع ملی است. ما بدون اتکا به اسلام، نمی توانستیم این قدرتِ مقاومت رو داشته باشیم».
این شخص از صحبت های شهید سلیمانی اینگونه نتیجه گیری می کند که شهید سلیمانی منافع ملی را در رأس همه امور حتی اسلام می دانند و هدف اصلی فعالیتهای نظام را هم ایران می دانند نه اسلام و حتی اسلام را هم برای تامین منافع ایران می دانند؛ چون تامین منافع ایران بدون ایدئولوژی نمی شود و اسلام هم همان ایدوئولوژی مورد نیاز است. پس گفتمان ملیگرایی در راس همه امور است و حتی دین نیز در ذیل این گفتمان و در خدمت به این گفتمان مطرح می شود.
این شخص از کلام شهید سلیمانی اینگونه برداشت می کند که هدف ما از جنگ در سوریه، "دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها" نبوده است بلکه فقط برای منافع ملی وارد این جنگ شدیم؛ ولی این در حالی است که شهید سلیمانی، منافع ملی را در راس "همه تصمیمات نظام" دانسته اند نه در راس "همهی امور حتی اسلام". یعنی ایشان نمی گویند در انتخاب اسلام هم منافع ملی را لحاظ کردهایم بلکه می گویند اسلام و حمایت از اسلام، خود از جمله منافعی است که در تمامی تصمیماتمان آن را لحاظ کرده ایم. آیا اینکه ایشان حمایت از اسلام را "جزء منافع ملی" دانستهاند به این معناست که اسلام، ذیل منافع کشور تعریف و اتخاذ شده است؟!
بله؛ شهید سلیمانی این را می گوید که اگر اسلام نبود دفاع و مقاومت هم ممکن نبود ولی آیا اینکه با تعالیم اسلامی قادر به تامین منافع ایران شدهایم، بدین معناست که اسلام را هم برای تامین منافع ایران انتخاب کردهایم؟! آیا این بدین معناست که ما در این چهل سال برای ایران جنگیدهایم نه اسلام؟!
آقای دانا قبلا نیز سخن مقام معظم رهبری را به نفع گفتمان ملیگرایی تفسیر و مصادره کرده بود.
سخنی که از رهبر پخش کرده بود عبارت است از پاسخ ایشان به سوال یکی از رزمندگان دفاع مقدس. سوال رزمنده از این است که آیا در ارتش توحیدی باید منطق، این باشد که ما برای اسلام مبارزه می کنیم یا اینکه برای وطن؟ و رهبر انقلاب هم اینگونه پاسخ می دهند که: «وطن امروز با اسلام یکیه. رو هم قرار گرفته. اگر غیر از این بود جای سوال و جای جواب داشت. اما امروز وطن شما یعنی ایران عزیز، با اندیشهی اسلام یعنی مایهی اصلی انقلاب، هر دو با هم جفت شدند منطبق شدند. شما اگه بخوای از انقلاب اسلامی ایران دفاع کنی اما از ایران دفاع نکنی، میشه؟! چنین چیزی ممکنه؟!»
اگر در کلام رهبر معظم انقلاب دقت شود روشن می شود که ایشان از نگاه متفاوتی، به بررسی مسئله پرداخته و از زاویهیِ دیدِ شخص سوالکننده با مسئله مواجه نمیشوند؛ آن رزمنده راجع به این میپرسد که کدامیک از این دو نیت، زیبندهی ارتش توحیدی است؟ ولی رهبری برای ترسیم نقشهی راه ارتش توحیدی، میروند سراغ نفس آن چیزی مورد دفاع و حراست قرار می گیرد نه آن نیت و انگیزهای که در دفاع و حراست مد نظر قرار میگیرد؛ ایشان میگویند در شرایط کنونیِ ما، بین دفاع از دین و دفاع از وطن منافاتی وجود ندارد و نمیشود بین آنها را تفکیک داد به این صورت که از یکی دفاع کنیم بدون اینکه از دیگری دفاع کرده باشیم و بنابراین دفاع از وطن، دفاع از دین نیز هست (چون وطن ما، موطن دین ما نیز هست) و در نتیجه، دفاع از وطن سازگار با جهانبینیِ توحیدی است.
ولی متاسفانه آقای دانا اینطور القا می کند که رهبر در صدد به رسمیت شناسی گفتمان ملی گرایی هستند و می خواهند بگویند که این دو نیت و گفتمان منطبق بر یکدیگر هستند و در نتیجه رهبری گفتمان ملی گرایی را در کنار گفتمان دین گرایی به رسمیت می شناسند و می گویند نمی توان بین این دو را تفکیک داد.
اما این واضح است که رهبری نمیخواهند بگویند که بین گفتمان ملیگرایی و دینگرایی منافات وجود ندارد. ایشان نمیگویند که رزمنده نمی شود دینگرا باشد بدون اینکه ملی گرا باشد؛ بلکه صحبت ایشان این است که بین نفس دفاع کردن از وطن و دین منافات نیست و نمیتوان از یکی دفاع کرد بدون دفاع از دیگری.
ایشان این نبودِ دوراهی را مربوط به شرایط کنونی دانسته اند و می گویند اگر در شرایط کنونی نبودیم (یعنی اگر اسلام، هویتِ حاکمیتِ وطن نبود و وطن نیز موطنِ اسلام نبود) اینجا جای این سوال است که در دوراهی، کدام راه را انتخاب کنیم. ایشان میگویند در زمان ما، خود دین و وطن منطبق بر یکدیگر هستند نه اینکه گفتمان ملیگرایی و دینگرایی منطبق بر یکدیگر باشند. ایشان میگویند نمیتوان بین دفاع از این دو را تفکیک داد نه اینکه نمیتوان بین این دو گفتمان را تفکیک داد.
آقای دانا راجع به سخنان رهبری در کنگرهی شهدای عشایر هیچ موضعی تا به حال نگرفته بود تا اینکه شبکهی ماهوارهای منوتو به پوشش خبری قسمت مورد نظر از سخنان رهبری پرداخت؛ لذا او نیز در یک برنامهی مستقل، با پخش گزارش این شبکه، به تحلیل سخنان رهبری پرداخت.
آقای دانا راجع به اینکه رهبری، انگیزهی رزمندگان را "دین و خدا" دانستند نه "حراست از مرزهای کشور"، اینگونه واکنش نشان داد که این سخن آقای خامنه ای باب میل ما نیست؛ [چون] ما اعتقادات ملی داریم و اعتقاد داریم که اینها (یعنی رزمندگان) برای مسئله ملیت رفتند.
او این موضع رهبری را در این راستا ارزیابی کرد که ایشان از طرفی برای از دست ندادن پتانسیل نیروهای مذهبی و از طرفی برای برقراری توازن بین قشر ملیگرا و قشر مذهبی، مجبور به بیان به این مطالب شده اند و لذا این سخن را صرفا برای مصرف داخلی مطرح کردهاند و نباید بر روی آن متمرکز شد.
وی تاکید کرد که گفتمان ملیگرایی را حق میداند و معتقد است که پیشروی با گفتمان اسلامی خطرات زیادی برای ما خواهد داشت و آقای خامنهای هم در این سالها علاوه بر گفتمان دینی، بر گفتمان ملی و امنیتی نیز تکیه داشته است و اگر میخواست فقط از گفتمان اسلامی استفاده کند، شکست می خورد.
وی "اسلام و شیعه" را فقط یک آرمان خواند و گفت واقعیت این است که بخش قابل توجهی از جامعه از اسلام زده شدهاند و فقط برای ملیت و امنیت دغدغه دارند و لذا گفتمان برنده، گفتمان ملی و امنیتی است. پس باید متمرکز بر این دو جنبه باشیم و مسائل دینی را نیز میتوانید در حاشیهی مباحث مطرح کنید.
شخص مذکور گزارش شبکهی منوتو را نیز در راستای همین تحلیل از واقعیت جامعهی ایرانی دانست و گفت تمرکز و برجسته سازی این سخن رهبری، برای جداکردن قشر غیرمذهبی و خاکستری از نظامایران است.
و اما راجع به این مطالب باید بگوییم که:
اولا؛ رهبری علاوه بر تبیین انگیزهی دینیِ شهدا و رزمندگان، این را نیز تصریح کردند که فروکاستن انگیزههای دینی به ملی، یکی از مهم ترین ابعاد جنگ نرم است. و این به خوبی روشن میکند که رهبری این مطالب را نه از سر اجبار و برای جذب یک عده مذهبی و برای یک مصرف داخلی بی اهمیت بلکه ناشی از اعتقاد قلبی و برای یک روشنگری مهم بیان کردهاند و اتفاقا از تاکید این شخص مبتنی بر ملی دانستن انگیزهی رزمندگان، به خوبی روشن میشود که در این جنگ نرمِ تغییر انگیزهها، آیا به نفع نظام کار میکند یا به ضرر آن.
ثانیا؛ از هشدار رهبری راجع به این جنگ نرم، این نیز روشن میشود که اتکای ایشان در این سالها بر "ترغیب مردم از طریق انگیزههای ملی"، به این خاطر نبوده است که ایشان گفتمان ملیگرایی را در عرض گفتمان دینی قبول داشته باشند؛ بلکه چون برخی از مردم معتقد به این گفتمان هستند، لذا از این طریق با آنها سخن گفته اند و به بیان دیگر، ایشان گفتمان ملی را در طول گفتمان دینی (یعنی در جایی که هدف مشترکی در میان است) و برای همراه کردن قشرِ غیر دینی جامعه، بکار گرفته اند و البته ما نیز معتقد به همین شیوهایم؛ یعنی میگوییم باید مخاطبانی که معتقد به ارزشهای دینی نیستند را از طریق میهندوستی، به سمت نظام کشید. و این کار هیچ تلازمی ندارد با اینکه گفتمان ملی را (بجای گفتمان دینی) موتور پیشران کشور دانسته و آنرا بین آحاد مردم ترویج بدهیم.
حرف ما و در حقیقت حرف رهبری این است که انگیزههای ملی را نباید رواج داد؛ یعنی نباید مردم را به این سمت ببریم که از انگیزههای دینی تنزل کنند به انگیزههای ملی. نه اینکه بگوییم چون هویت کشورمان دینی است، پس قشر ملیگرا را یا با گفتمان دینی جذب کنید و یا اینکه آنها را طرد کنید.
و از اینجا روشن می شود که ما به دنبال آنچیزی که شبکههای ماهوارهای میخواهند نیستیم و حتی در جهت مخالف آنها هستیم.
حاصل کلام اینکه آقای دانا، از طرفی میگوید که باید حامی هر چیز که ضامن منافع ایران است باشیم و از طرفی هویتِ حمایت از کشور را "ملیگرایی و محوریتوطن" معرفی میکند. لذا حتی از اسلام شیعی نیز حمایت کرده و این حمایت را "به جهت حراست از منافع ایران" معرفی میکند.
و نکتهی مهم (همانطور که در اول کار از رهبری نقل شد) همینجاست که حتی انگیزهی "حراست از مرز کشور" را هم نباید از دین و خدا فروکاست.
رهبری، این تغییر و تضعیفِ انگیزهی دینی را یکی از مهمترین ابعاد جنگ نرم دانستند.
جهت روشنتر شدن ضرورت پرداختن به این جنگ نرم توجهتان را به دو گفتار جلب می کنم:
۱. گفتاری از شهید مطهری:
ما بر سر یک دوراهی قرار گرفته ایم و این دوراهی خیلی دقیق است یعنی در ابتدا تشخیص داده نمی شود که دو راه است، اما واقعا دو راه است و تدریجا با یکدیگر زیاد فاصله می گیرند و آن این است که: "انقلاب اسلامی" یا "اسلام انقلابی"؟ آینده ما چه باید باشد؟ راه آینده ی ما راه انقلاب اسلامی باید باشد یا راه اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب می کنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه می کنیم برای ارزشهای اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عده ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می کنند یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیله ای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجه اش این است که از اسلام انتخاب می کنیم؛ هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می کنیم و هر چه از اسلام- لااقل فکر کنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد می کنیم. آنوقت بر اساس این که ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیله ای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض می شود. (مجموعه آثار؛ ج۲۴، ص ۱۷۳)
۲. گفتاری از «مارک هوبارد» (استاد میز ایران در دانشگاه امنیتی سواز انگلیس) : برای شکست انقلاب ایران، همانطور که "مذهبیهای غیرانقلابی" هست، باید "انقلابیهای غیرمذهبی" را [هم] بپرورانیم. آنوقت از انقلاب ایران تصویر یک چهگوارای بیخاصیت بر روی تیشرتها باقی میماند.
هشدار پایانی اینکه ترویجِ تدریجیِ گفتمان ملیگرایی در جامعه مذهبی زمینهای برای جهت دهی انقلابیونِ مذهبی از مسیر "انقلاب اسلامی" به مسیر "اسلام انقلابی" است. و در نتیجه، زمینهای است برای تربیت نیروهای انقلابیِ غیرمذهبی.
البته مقصود از این نوشتار این نیست که رسانهی مذکور را یک جریان منافق و خائن معرفی کنیم که باید با آن مخالفت و مقابلهی تمام عیار کرد و درش را تخته کرد. یا اینکه توقع داشته باشیم که آنها مسلمان شوند و مروج مبانی اسلام بشوند.
بلکه مقصود این است که:
اولا؛ باید به گوش صاحب این رسانه برسانیم که همانطور که اسلامستیزی را به خاطر توصیه رهبر کنار گذاشته است، از ترویج ملیگرایی (و در نتیجه: تضعیف گفتمان دینی) نیز دست بکشد؛ همان رهبری که در سال ۲۰۱۷ فرمود به اسلام توهین نکنید، اکنون در سال ۲۰۲۱ تصریح کرده است که تقلیل دادن انگیزههای دینی به انگیزههای ملی، یک جنگ نرم بر علیه منافع ایران است.
ثانیا؛ باید کارشناسان مذهبی و سیاسی کشور، از تحریف سخنان شخصیتهای شاخص کشور (و مصادره کردن آنها به نفع گفتمانهای ناصحیح) جلوگیری کرده و به تبیین صحیح آنها بپردازند.
ثالثا؛ باید جامعه را نسبت به هشدار رهبری متذکر کرده و با تبلیغ عمیق گفتمان دینی، اجازه ندهیم که رویکردِ ملی گراییِ این رسانهها، باعثِ جهت دهی آنها و تنزل آنها از ارزشهای دینی بشود. و در حقیقت به مردم بفهمانیم که مخاطب حقیقی این رسانهها کسانی هستند که اعتقاد به گفتمان دینی ندارند.
عبداللهی